پدیده شیوع استعمال مواد مخدر در میان دانشآموزان ایرانی به عنوان یک بحران چندبعدی، نیازمند بازخوانی سیاستهای کیفری بر اساس مبانی فقهی و اصول تربیتی است. این پژوهش با روش تحلیلی-توصیفی و با استناد به منابع فقهی، تربیتی و علمی، به واکاوی ناسازگاری مجازاتهای حدی (حبس/جلد) با رویکردهای کاهش آسیب و تربیت اسلامی پرداخته است. یافتهها نشان میدهد نخست، مجازاتهای حدی برای مصرف صرف مواد مخدر فاقد پشتوانه متقن در فقه پویاست، چرا که مواد مخدر ماهیتاً متفاوت از مسکرات بوده و ادله رواییِ حدِ مستقل فاقد اعتبار سندیِ کافی است. دوم، ویژگیهای رشدی عصبی نوجوانان (بلوغ ناقص قشر پیشپیشانی، تاثیرپذیری از همسالان) و نیز بیماری اعتیاد به عنوان اختلال مزمن مغزی، شرایط تکلیف شرعی (عقل، اختیار، بلوغ واقعی) را مخدوش میکند. سوم، پیامدهای این مجازاتها شامل انگزنی (۶۸٪ اختلالات اضطرابی)، قطع تحصیل (۸۳٪)، افزایش بازگشت به مصرف (۴.۷ برابر) و آسیبهای جسمی شلاق (۳۱٪ آسیب ماندگار ستون فقرات)، با مقاصد شریعت (حفظ عقل، نفس، نسل) و اصول تربیت اسلامی (تدریج، مدارا، اصلاح) در تضاد است. چهارم، رویکرد کاهش آسیب (کاهش ۴۰٪ی مصرف با برنامه SBIRT) و عدالت ترمیمی (کاهش ۷۰٪ی مصرف در پروژههای مدرسهمحور) با موازین شرعی چون "اَلضَّرُوراتُ تُبِیحُ الْمَحْظُوراتِ" سازگارترند. راهکار پیشنهادی، جایگزینی مجازاتها با "کمیتههای تربیتی-قضایی مدرسهمحور"، "برنامههای بازپروری فقهمدار" (۵۰ ساعت آموزش مهارتهای زندگی دینی) و اصلاح قوانین با محوریت قانون حمایت از اطفال (۱۴۰۰) است.
اصغر گوهری جمشید - asghargoharijamshid@gmail.com - دانش پژوه سطح 3 حوزه علمیه تهران